توضیحات
برگ های سبز تا اتاق رسیده اند، به بخاری که از فنجان چای بلند می شود نگاه می کنم
هر فصل تکرار دوباره ی دلتنگی ست وقتی تو عابر کوچه ی مایی و من به هنگام رد شدن ات در خواب .
باد پرده را تکان می دهد و با هر وزش شکوفه ی روشنی از بهار به دامنم می ریزد،
به قاب های قدیمی نگاه می کنم ، به رد انگشتان تو روی تمام عکس ها،
خواب های بد را برای آب روان تعریف می کنم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.