توضیحات
نمی دانم جزو عجایب چند گانه بود
اخم می کردم، می خندید
صدایم که بلند می شد ، آرام بود
از نارضایتی هایم راضی بود ، وقت درد مرهم بزرگی بود بر تک تک زخم هایم
از پا که می افتادم حس خوبی دستم را میگرفت
عجیب بود ، عجیب هست
گلدانم
گلدان زیبایم
بهار که می آید ، تازه که می شود جهان ، یادم می افتاد قسمتی از دنیایم را به آن بدهکارم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.